۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

لذّت



لذت در طبقه ی اجتماعی من هیچ گاه شکل نخواهد گرفت! بی خود و بی جهت سعی نکنید که بگویید " ببین آسمان زیباست !!! " من خودم ختم این بچه ک..ی بازی هام! میدانم مادامی که خانواده، مدرسه، پلیس و آخوند وجود داشته باشد، لذت مردم جز بستنی قیفی نیست! بستنی قیفی دستمان می دهند و می گویند کلاه ایمنی ضامن جان موتور سوار است

مهدی سلیمی حرف خوبی می زند! فیلسوفمان عارف است، هنرمندمان عاشق است، استادمان آخوند است. همین است دوستان که گمان می برید زندگی می کنید. ولی فقط نفس می کشید! (خودم هم همینطور) روز شب می شود و شب روز می شود. هیچ اتفاق دیگری نمی افتد! اگر دوستتان از شما بپرسد چه می کنید؟ لابد با افتخار تمام می گویید " سر کار می روم و کار خوبی دارم و رییسم از من راضی است." !!!  چرند و پرند به هم نبافید! انرژی جوانی شما فقط صرف کارفرمایتان می شود! در خوشبینانه ترین حالت، بعد از پایان کار مثل بچه ی آدم، می روید خانه و ميخوابيد. برای پایان هفته نقشه می کشید که با حقوقتان یا آنقدر آبجو بخورید که شکمتان اندازه ی خیک شود، یا آنقدر عرق بخورید که تمام هفته ی بعد را تگری بزنید! و هیچ اتفاق دیگری نمی افتد

روز میشود، شب می شود و فقط می گذرد و این افسردگی نیست! باز به قول مهدی سلیمی "ملال" است! مطمئن باشید ترامادول و دیازپام که هیچ، جنس سناتوری هم دردی از من و شما درمان نمی کند! فقط لحظات را رد می کند.  بی خود و بی جهت هم سعی نکنید دیالوگ "گون و نسیم" را بلغور کنید! (حداقل) من تا بحال هر چقدر شهروند متمدن خارجی که من دیدم  همه اش در مورد سلامتی حرف میزدند! من در هنگام صحبت با آنها واقعا یاد "درخت بخشنده" می افتم

 

 

***

پانویس عکس : رفته بودم بیمارستان بقیه الله برای درمان هموروئید، روی باجه ی تلفن نزدیک بیمارستان یه بچه ک..ی این چسب زخم را زده بود! احمق نمی دانست که دیگر من ایرانسل دارم و به تلفن عمومی احتیاجی ندارم !! ؟

 

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر