۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

پشت در




همیشه وقتی با در نیمه بازی مواجه میشوم و یقین دارم که در پشت آن در جسدی افتاده است. اجساد به خودی خود آزاری به آدم نمی رسانند ولی احتمالش هست که وقتی به من میرسند، چون مرا میشناسند، حقم را کف دستم بگذارند.

 ***

روزها بود که سر این کار لعنتی می رفتم. رمقم کشیده شده بود. کار خسته کننده ای بود، مثل همیشه "کارگر صفر". ضمنا شایعاتی حاکی از وجود یک جسد در آن نزدیکی شنیده میشد.

مثل همیشه، هوای ابری صبح را برای انجام کار لعنتی ترک کردم، هواسم بود به کسی صدمه نزنم تا اینکه رسیدم به محل کار. باز هم مثل همیشه وقتی از رختکن در می آمدم همکارم از راه رسید. وقتی از هم جدا میشدیم بهم گفت: "مواظب خودت باش" منهم جواب دادم :" بیسکوییتها روی میزه، چایی هم آماده است" آنروز وظیفه ی من نظافت دستشویی ها بود .نقطه

دستشویی ها همیشه در انتهای راهرو هستند  و اگر برای کسی در آنجا اتفاقی رخ دهد هیچ احد الناسی متوجه نمیشود چه برسد به عقل جن . نقطه

کار با نهایت دقت و ظرافت داشت پیش میرفت تا اینکه در یکی از دستشویی ها نیمه باز بود. حوصله نداشتم که به ترس فکر کنم، در نتیجه با اطمینان به آنکه قطعا جسدی وجود دارد، در را باز کردم. حدسم درست بود. جسد در حال ماهی گیری بود.

فریاد زدم "یک جسد در فنگ شویی گیر کرده". جسد نیز با کمال خونسردی مقادیر زیادی از ماهی ها را به شکم من حواله کرد. خوشبختانه پلیس همان موقع وارد عمل شد. آنها اول جسد و بعد من را دستگیر کردند ، یکی از آنها به من گفت که هر حرفی که بزنم در دادگاه علیه من استفاده میشود. منهم بهش گفتم "که استفاده از دستشویی برای عموم به شرط عدم سو پیشینه ی دادگاهی آزاد است، در ضمن خودم حقوقی دارم که حتی  اگر کف دستم هم نگذاشته باشند از آنها اطلاع دارم." در همان موقع مامور پلیس اعلام کرد عمل با موفقیت انجام شد.

     ***

ظاهرا جسد همیشه در توالت پارک نزدیک محل کارم ماهی گیری میکرده که بنا به دلایل شخصی تصمیم به ترک مناقشات منطقه ای و تعویض محل کار خود کرده.

من هم بعدا آزاد شدم البته پلیس هم حقوق من را تمام و کمال پرداخت کرد و از من بخاطر همکاری در کشف و ضبط اجساد تشکر کرد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر