چون نمیدانیم چهزمانی قرار
است بمیریم، تصور میکنیم زندگی چشمهایست که همیشه میجوشد، ولی همهی اتفاقات به
دفعات معینی رخ میدهند، که واقعا هم تعدادشان کم است. چند بار دیگر، بعدازظهر
مشخصی از دوران کودکی را به یاد میآورید، بعدازظهرهایی که عمیقا جزیی از وجودتان
شده، وجودی که بدون آن نمیتوانید زندگیتان را درک کنید؟ احتمالا چهار یا پنج بار
دیگر، شاید نهحتی همین تعداد. چند بار دیگر شما ماه کامل را در آسمان میبینید؟
احتمالا بیست بار. ولی در هر صورت بهنظر میرسد تعداد این دفعات، بیحدوحصر است
...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر